اقا مهدیار مامان اقا مهدیار مامان ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

کوچولوی مامان دوست دارم

پسرم همیشه خندان باش

جگر گوشه مادر خندیدن یک نیایش است اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی . هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد، هر بافت وجودت از شادی بلرزد، به آرامشی عظیم دست می یابی! کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند. کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است! شادی اگر تقسیم شود، دو برابر می شود! غم اگر تقسیم شود، نصف می شود! پس همه وجودم همیشه با دیگران بخند و هرگز به دیگران نخند! یادت باشه! انسانهای خندان و شاد به خداوند شبیه ترند. ...
13 فروردين 1393

زندگی دوباره مادر

عزیزترینم ،مهدیارم با ارزش تر ازتو، توهستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده   قدم به قدم باتو،لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت،    ماندن خاطره هایی که مرور کردن آن در آینده ای نزدیک دلها را شادمیکند   و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم   و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه های زندگی ام است   پایانی ندارد زندگی ام با تو   آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو   فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم   آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم٠ ...
7 فروردين 1393

اولین پیام مامان در سال جدید(نوروز 93)

پسر دلبندم یادت باشد که زیبایی های کوچک را دوست بداری حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادت باشد که دیگران را دوست بداری آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهی باشند یادت باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگری که شما  اگر خود با خویشتن آشتی نکنی هیچ شخصی نمی تواند تورا با خود آشتی دهد یادت  باشد که خودت  با خودت مهربان باشی چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد. دوستدار همیشگیت مامان مرجان ...
5 فروردين 1393

در واپسین لحظات سال 1392

باران می بارد، به حرمت کداممان؟ نمی دانم!!!!! من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است خدا با همه جبروتش ناز می خرد نیاز کن............................ پسرم ، این روزها که بی تعلق از همه چیز در جایی میان پاکی و عظمت آسمان و  رهگذر زمین ، می کوشی تا زندگی را بیاموزی  با تمام وجود ، بی وقفه و منسجم به لحظه آمدنت می اندیشم. به روزی که در همین نزدیکی ها، سروش آمدن سر خواهی داد و تمام دستان خالیم را پر از حس  قشنگ بودنت خواهی کرد. مهدیارم  چه خبر از آن سوتر ها!!! رنگ و بوی خدا مدتی است به واسطه زمینی شدنم چون همیشه نیست هر چند معجزه وجودت خواسته و ناخواسته دستانم را به آسمان می برد تا شاکر...
29 اسفند 1392